دانشگاههای ۱۴۰۴ در آستانه انفجار | هشدار جدی علی ربیعی؛ نسل جدید را نادیده نگیرید

رویداد۲۴| با آغاز سال تحصیلی جدید، دانشگاههای ایران با نسل تازهای از دانشجویان روبهرو هستند؛ نسلی با ارزشها و انگیزههایی متفاوت که بیتوجهی به آنها میتواند شکافها و تعارضهای تازهای در نظام آموزش عالی ایجاد کند. علی ربیعی در یادداشت خود به مهمترین چالشهای دانشگاههای ۱۴۰۴ اشاره کرده است:
اول مهر، روز بازگشایی مدارس و دانشگاهها، مسائل و موضوعات مختلفی را در پیش روی ما قرار میدهد. امسال دانشگاهها در شرایط سیاسی، اجتماعی و روانی خاصی بازگشایی میشوند. عدم توجه به این شرایط روانی و اصرار بر روشهای دانشگاهزدایی که در دولت سیزدهم با شدت دنبال میشد، نه تنها پاسخگو نبوده، بلکه مسالهآفرین هم خواهد شد.
مهمترین چالش امروز جامعه دانشگاهی، ناآگاهی سیاستگذاران از آرزوها، انگیزهها و سبک زندگی دانشجویان نسل جدید است. ارزشهای این نسل دگرگون شده، اما سیاستها همچنان بر قالبها و فرمولهای دهه شصت اصرار میورزند. نتیجه چنین رویکردی، تعمیق شکافها و افزایش تعارضهاست. پافشاری بر انتظارات ایدئولوژیک و فرهنگی، موجب تضعیف کارکرد اصلی دانشگاه یعنی آمادهسازی جوانان برای ورود به جامعه میشود.
در همین چارچوب، حضور و کنشهای اعتراضی دانشجویان در پاییز ۱۴۰۱ را باید تحلیل کرد؛ جایی که نگاههای قدیمی توان درک رفتارهای پیشبینیناپذیر نسل تازه را نداشتند. ارزشهای دانشجویان امروز، آمیختهای از دغدغههای بقا، روحیه ابراز وجود، شالودهشکنی، میل به رهایی و استقلال است، اما دانشگاه فاقد ساختار، سیاست و مدیریت هماهنگ با این واقعیتهاست.
یکی از مفاهیم قدرت در دهههای اخیر، دانش انباشته و نیروی انسانی با دانش بوده است. میزان فارغالتحصیلان دختر و بهخصوص در حال تحصیل، بیش از پسران است. بهرغم پایین بودن نرخ مشارکت زنان، در آینده، زنان موتور توسعه ایران خواهند بود. این تغییرات اجتماعی و فرهنگی زنپایه است و سیاستگذاران در صورت بیتوجهی، با تعارضهای اجتماعی روبهرو خواهند شد.
جمعیت بیش از ۸۵ میلیون نفری ایران، قریب به ۲۲ میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی دارد که این همان قدرت بیبدیل ایران نسبت به بسیاری کشورهاست. اگر شرایط مناسب فراهم شود، این ظرفیت میتواند زمینههای توسعه ایران را جهشوار ایجاد کند.
یکی دیگر از مسائل مهم دانشگاه، نابرابری و عدم توازن علمی در خروجیهای دانشگاهی است. دانشجویان دانشگاههای تراز اول عمدتاً از طبقه متوسط به بالا هستند، در حالی که در گذشته حضور متوازنتری از طبقات پایین و روستاها در این دانشگاهها دیده میشد. علت اصلی این نابرابری، بیعدالتی آموزشی نهادینهشده در مدارس است.
نگاه اقتصادی به دانشگاه، ریشه در دولت نهم دارد؛ رویهای که رقابت ناسالم میان برخی دانشگاهها و «دانشگاهزدایی» را تقویت کرد. امروز نیز همین منطق، پذیرش در مقاطع ارشد و دکترا را از مسیر ارزیابیهای علمی خارج کرده است؛ گاهی ورود به این دورهها بیش از آنکه مبتنی بر نیاز علمی جامعه باشد، صرفاً یک ثبتنام تلقی میشود که اعتبار آموزش عالی را تهدید میکند.
حفظ استقلال دانشگاه یکی دیگر از چالشهای مهم است. عدم استقلال گروهها و انجمنهای علمی و فقدان فضای کنشگری انتقادی، روند جذب استادان بدون طی مسیرهای علمی و سیاسی نادیده گرفتن رأی استادان در انتخاب مدیران، به تدریج کارکردهای بنیادین دانشگاه را تهی میکند. دانشگاه که باید محور رابطه استاد و دانشجو و پژوهش علمی باشد، با ادامه این روند، از ماموریت اصلی خود یعنی پرورش نظریهپردازانی که موتور توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باشند، فاصله میگیرد.



بهترین درمان برگشت به سیستم آموزشی سال ۵۶ است.
